جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دربندی: (تعداد کل: 4)
دربندی
[دَ بَ] (حامص مرکب) دربستن و به مجاز مشکل تراشی و راه دیگران سد کردن : هنر آموز کز هنرمندی درگشائی کنی نه دربندینظامی.
دربندی
[دَ بَ ] (ص نسبی) منسوب به دربند رجوع به دربند شود (|| اِ) ظاهراً پارچه ای منسوب به دربند : از جقه و دربندی و تشریف ( سقرلاط خاصی به جهان فرق توان کرد ز عامی نظام قاری (دیوان البسه ص 112.
دربندی
[دَ بَ] (اِخ) لقب آقابن عابدبن رمضان بن زاهد شیروانی حائری دربندی (آخوند ملا آقای دربندی) است که از فقهای امامیهء ایران در قرن سیزدهم هجری و از اهالی دربند بوده است وی مدتی در کربلا سکونت گزید، سپس ساکن تهران شد و 1285 ه ق در این شهر...
دربندی
[دَ بَ] (اِخ) دهی است از دهستان شهر کهنهء بخش حومهء شهرستان قوچان، واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری قوچان و 7هزارگزی جنوب راه شوسهء قدیمی قوچان به شیروان، با 149 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن مالرو است (از فرهنگ ( جغرافیایی ایران ج 9.