جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دامی: (تعداد کل: 5)
دامی
(اِخ)( 1) (مولانا) استرآبادی است و قصیدهء او نیکوست و بسی خوش طبع و خوش خلق است و خیالات غریبه دارد و این مطلع از 1) - در ) ( اوست: آن پری را که ز گلبرگ قبا در بر اوست هر طرف بند قبا نیست که بال و پر...
دامی
(اِخ) ملاعبدالواسع خلف ملا کلبعلی همدانی اما خود در اصفهان متولد شده باعتدال آب و هوای آن دیار خلدآثار نهال قامتش تربیت یافته خود را اصفهانی میدانست نظر بفطرات اصلی در اوایل سن اکثر علوم رسمی دیده و در اکثر فنون حکمت خصوص ریاضی مهارت داشته و بعلت وسعت مشرب...
دامی
(اِخ) اسمش قلی است در آن بلده [ یزد ] بسرتراشی میگذرانیده این قطعه از اوست: شنیدم که دوشینه در بزم غیر می ناب از جام زر خورده ای ندانم در آن بزم پرشور و شر دو پیمانه یا بیشتر خورده ای بهر حال در شهر آوازه است که جز...
دامی
( (ص نسبی) صیاد را گویند (برهان) دامیار شکارچی شکارگر || منسوب به دام متعلق به دام (شعوری ج 1 ص 432.
دامی
(ع ص) نعت فاعلی از دمی که خون از وی چکد یا تراود یا پالاید || هو دامی الشفه؛ او فقیرست (منتهی الارب) و فی الاساس دامی الشفه؛ حریص علی الطلب (اقرب الموارد).