جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دا: (تعداد کل: 4)
دا
(اِ) مخفف دایه، داه (|| در تداول مردم بختیاری) مادر ام والده.
دا
(اِ) مخفف داو : از نرد سه تا پای فراتر ننهادیم هم خصل بهفده شد و هم دا بسر آمد سوزنی (چنین است در تذکرهء تقی الدین و باشد « هم داوسر آمد » : دو نسخهء خطی کهن دیوان سوزنی) ولی طبیعی تر آن است که اصل.
دا
فارسی آمده « دادن » (ریشهء فعل) در فرس هخامنشی و اوستا ریشه ای است به معنی دادن و آفریدن و ساختن و بخشیدن و آن در ( است (از فرهنگ ایران باستان پورداود ج 1 ص 57 و 71 و 74.
دا
(اِ) ردهء دیوار (غیاث) پایه و اساس بنا داو دای پی بنیاد اصل بنا : پی دیوار ایمان بود کارش از آن شد چاردا از چاریارش جامی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 405 ) رجوع به داو و دای شود.