(ق مرکب) هرزه بیهوده بی سبب بی تقریب (ناظم الاطباء) بهرزه بیهده (یادداشت مؤلف) بی دلیل بی علت : دریغ آن سوار گرانمایه شیر که افکنده شد رایگان خیرخیردقیقی چو شاهان بکینه کشی خیرخیر ازین دو ستمکاره اندازه گیرفردوسی نه بیهده سخنش در میان خلق افتاد نه خیرخیر ثناگوی او...