[خوَشْ / خُشْ] (ص مرکب)شاد باسرور بی غم مقابل بدحال با وقت خوش || بشاش کامران بختیار شادمان نیک بخت (از ناظم الاطباء) مسرور (یادداشت مؤلف) : من بهر جمعیتی نالان شدم جفت بدحالان و خوشحالان شدممولوی اندوه فایده نمیکند خوشحال می باید بود (انیس الطالبین (||) ق مرکب) در...