جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خوره: (تعداد کل: 4)
خوره
[خوَ / خُ رَ / رِ] (اِ) نوری است از جانب خدای تعالی که بر خلایق فایز میشود که بوسیلهء آن قادر شوند بریاست و حرفتها و صنعتها، و از این نور آنچه خاص است بپادشاهان بزرگ عالم و عادل تعلق میگیرد (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) این کلمه در پهلوی...
خوره
[خَ / خُو رَ / رِ] (ص) پایمال (ناظم الاطباء (||) اِ) خرزهره و آن درختی است که بت پرستان برگ آنرا بکار برند و به عربی آنرا دفلی گویند (برهان قاطع) : دفلی است دشمن من و من شهد جان نواز چون شهد طعم حنظل و خوره کجا بود؟...
خوره
[رَ / رِ] (اِ) نوعی از جوال است که آنرا پر از غله کنند و چنان بر بالای باربردار اندازند که طرف سر جوال بگردن باربردار باشد (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).