جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خوراندن: (تعداد کل: 1)
خوراندن
[خوَ / خُ دَ] (مص) خورانیدن خوردن و آشامیدن فرمودن و کنانیدن (ناظم الاطباء) اِطعام (یادداشت بخط مؤلف) به خوردن داشتن || چیزی بکسی رسانیدن کسی را متمتع کردن بکسی رساندن، چون: فلانی زیردستانش را خوب می خوراند رجوع به خورانیدن شود.