جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خمش: (تعداد کل: 3)
خمش
[خَ] (ع مص) خراشیدن روی || زدن || طپانچه زدن || بریدن عضوی (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد).
خمش
[خَ] (ع اِمص) خراشیدگی پوست رفتگی (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ج، خُموش.
خمش
[خَ مُ] (ص) خاموش ساکت صامت (ناظم الاطباء) : بداندیش گرگین شوریده هش به یکسو به بیشه درآمد خمشفردوسی تا زبانت خمش نشد از قول ندهد باز نطقت ایزد بارسنائی || ستور رام شده (ناظم الاطباء).