جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خلاف: (تعداد کل: 3)
خلاف
[خِ] (ع مص) مخالفت کردن منه: خالفه مخالفهً و خلافاً || واپس ایستاده شدن || موافقت نکردن منه: خالفها الی موضع آخر ||نزد زن کسی به پنهانی رفتن (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) منه: هو یخالف فلانه؛ او میرود نزدیک فلان زن در غیاب...
خلاف
[خِ] (ع اِ) نوعی از بید است (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) درخت بید را گویند چنین گویند که در عهد قدیم تخم او در زمین افتاده و بخلاف معهود درخت او برآمد و بزرگ شد بدین سبب، عرب او را خلاف نام نهاد و این تعریف...
خلاف
[خَلْ لا] (ع ص) ستیزه جوی جنگجو خصیم (ناظم الاطباء).