جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خفه: (تعداد کل: 3)
خفه
[خَ فَ / فِ] (اِ) خپه فشردگی گلو (ناظم الاطباء) خبه خَبَک خَباک (یادداشت بخط مؤلف ||) بدارآویختگی || عطسه|| احتباس نفس نفس بریده و دم گرفته (ناظم الاطباء (||) ص) گرفته مقابل باز و صاف (یادداشت بخط مؤلف) چون: رنگ این اطاق خفه است صدای او خفه است -...
خفه
[خُ فَ / فِ] (اِ) سرفه سعال (ناظم الاطباء).
خفه
[خِفْ فَ] (ع مص) سبک گردیدن (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) سبک شدن و در خدمت شتافتن (تاج المصادر بیهقی (||) اِمص) سبکی (منتهی الارب) (دهار).