جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خطیر: (تعداد کل: 5)
خطیر
است (منتهی الارب) رجوع به خطر در این لغت نامه شود « خطران » و « خطر » [خَ] (ع مص) مصدر دیگر.
خطیر
[خَ] (ع ص) بزرگ مهم عظیم (ناظم الاطباء) عزیز باقدر (زمخشری) گران (مهذب الاسماء) : بلبل بزخمه گیرد نی بر سر بهار چون خواجهء خطیر برد دست را بمی منوچهری خواجه بزرگوار بزرگیست نزد ما وز ما بزرگتر به بر خسرو خطیرمنوچهری جز براه سخن چه دانم من که حقیری...
خطیر
[خُ طَ] (اِخ) شمشیر عبدالملک بن غافل خولانی (آنندراج).
خطیر
[خَ] (اِخ) دهی است از دهستان چانهء بخش شوش شهرستان دزفول واقع در 15 هزارگزی باختر راه شوسهء اهواز بدزفول این ده در دشت واقع و با آب و هوای گرمسیری و 250 تن سکنه است آب آن از رودخانهء کرخه و محصول آن غلات و شغل اهالی ( زراعت...
خطیر
[خَ] (اِخ) ابوعلی خطیر رجوع به ابوعلی خطیر و تاریخ گزیده ص 431 شود.