جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خالد: (تعداد کل: 286)
خالد
[لِ] (ع ص) جاودان جاودانه (مهذب الاسماء) همیشه و جاودان (غیاث اللغات) (آنندراج) پاینده برجای ج، خالدین، خالدون.
خالد
[لِ] (اِخ) یکی از نه نبیرهء سلطان محمود غزنوی است در زمان استیلاء طغرل نامی بر خراسان که از غلامان سلطان محمود و بنام طغرل کافرنعمت مشهور است، این نه نبیره که در قلعهء دهک محبوس بودند در شب در قلعه را بشکستند و بیرون آمدند و پناه به (...
خالد
[لِ] (اِخ) از راویان است و از عوف الاعرابی روایت می کند ابن ابی حاتم او را مجهول دانسته است (از لسان المیزان جزء 2 ص (373.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابراهیم الذهلی مکنی به ابوداود وی والی خراسان بود و چون بوعاصم در سیستان محتشم گشت و با لشکر بسیار قصد خراسان کرد ابوداود در مقابل سلیمان بن عبدالله الکندی را با سپاهی بزرگ بسیستان فرستاد تا به حرب بوعاصم بپردازد (از تاریخ ( سیستان چ 1314...
خالد
را بر جیل ترجیح داده است « جبل » [لِ] (اِخ) ابن ابی جبل در روایت نجاری و ابن برقی جیل (بیاء بعد جیم) آمده است ابن ماکولا « مبایعین تحت الشجره » و خطیب دومی را بر اولی راجح دانسته است ابن السکن گفت وی در طائف سکنی داشت...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی خالدالانصاری ضراربن صرد با اسناد خود از عبیداللهبن ابی رافع ذکر کرده است که او از صحابه بوده و با ( حضرت علی در واقعهء صفین شرکت کرد طبرانی و جز او نیز این قول را اخراج کرده اند (از الاصابه قسم اول ج 1 ص...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی خالد السلمی وی از پدرش روایت می کند و پسر او محمد بن خالدالسلمی از پدرش از جدش روایت دارد ذهبی در ترجمهء محمد بن خالد می گوید که اینها شناخته نشده اند که چه کسانند ابوحاتم می گوید خالد از پدرش از رسول (ص) روایت...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی دجانه الانصاری ضرار وی را از صحابه ای دانسته است که در صفین حاضر بوده اند (از الاصابه ج 1 قسم اول ( ص 89.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی زکریاءبن ابی اسحاق بن ابی حفص وی از کبار آل حفص از جهت سن و منزلت بود در نهم جمادی الاخر سال ( 711 ه ق پادشاه تونس شد (از الحلل السندسیه ج 2 ص 327.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی سلیمان الموریانی وی برادر ابوایوب موریانی و موریان که زادگاه ایشان است از قراء اهواز میباشد ابوایوب در دستگاه منصور مقام و منزلتی داشت ولی بعداً بوسیلهء منصور ابوایوب و خالد برادرش و پسران برادرش مسعود و سعید و مخلد و ( محمد بزندان افتادند و...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی صلت، ابوعوانه از قول او حکایت می کند که وی گفت برای عمر بن عبدالعزیز آبی آوردند که این آب بوسیلهء زغال متعلق به حکومت، نه متعلق بشخص عبدالعزیز، گرم شده بود عمر بن عبدالعزیز را این آب ناخوش آمد و از آن وضو ( نساخت...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی طریف وی از وهب بن منبه روایت دارد ابن مدائنی و هشام بن یوسف او را ضعیف می دانند ابن عدی می گوید ( به گمان من او را جز دو یا سه حدیث حدیثی نیست (از لسان المیزان ج 2 ص 378.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی عمران مکنی به ابوعمر وی از تابعان است.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی عمران التجبیبی، وی از ابن عمر روایت می کند ولی از او نشنیده است و از عبدالله بن حارث بن جزء روایت دارد و از او یحیی انصاری و ابن لهیعه و لیث روایت می کنند ابن سعد او را ثقه می داند و در افریقا...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی عمران النوبی وی از فقهاء و از قضات افریقیه بود که بسال 129 ه ق درگذشت در چ 1 حبیب السیر این نام به ( ضبط شده است (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 192 « خالدبن ابی عمران الیونس » صورت.
خالد
1) (از کشف الظنون چ 2 استانبول )« کتاب الیسر بعد العسر » و « مراتب الفقهاء » [لِ] (اِخ) ابن ابی فرج علی اصبهانی او راست: کتاب 1) - در ستون 1472 کشف الظنون حاجی خلیفه، ابی الحسن علی بن محمدالشابشتی المتوفی سنهء ) ( ج 2 ستون 1472...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی کریمه وی از اهل اصفهان از محلهء سُنبُلان است که در کوفه سکونت داشت ابن عیینه و مسعر و ثوری و شعبه از او حدیث می کنند در کتاب ذکر اخبار اصفهان احادیث چندی است که خالد ناقل آنهاست (از ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ابی هیاج وی اول کس بود که در صدر اول مصاحف نوشت و بحسن خط شهرت داشت و شعر و اخبار برای ولیدبن عبدالملک تحریر می کرد.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن احمدبن ابی زید الرصافی مکنی به ابوزید وی قضاء مدینه سالم را داشت و در قتل والی آنجا ذی الوزارتین ابی ( عبدالله محمد بن احمدبن باق الکتاب القرطبی، در سنهء 419 ه ق به رنج درافتاد (از الحلل السندسیه ج 2 ص 89.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن اساف الجهنی ابن شاهین بنقل از ابن ابی داود آرد که وی در روز فتح مکه حاضر بود عدوی گوید که خالد در جنگ احد حضور داشته است مرگ او در جنگ قادسیه اتفاق افتاد و بزعم بنوالحارث بن الخزرج او در جنگ جسر ابی عبید شهید...