[تَ] (اِخ) گویند کاتب خوشنویس بوده و این شعر از او دیده شده است: بقربانت شوم شبهای هجران در دلم مگذر که این دریای آتش، دوست از دشمن نمیداند (آتشکدهء آذر).
[تَ] (ص نسبی) انگشترساز یا مهرساز (ناظم الاطباء).
[تَ] (اِ) یک نوع گلدوزی است که سابقاً در ایران معمول بوده عبارت است از مقداری قطعات و پارچه های مختلف اللون و مختلف الشکل که با استادی و مهارت نزدیک یکدیگر دوخته میشد و شباهت کاملی بشالهای کشمیر پیدا میکرد و ضمناً بخیه دوزیها را با گلدوزی ابریشمین رنگارنگ...