جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حیص: (تعداد کل: 1)
حیص
[حَ] (ع مص) حَیصَه. حُیوص. محیص. محاص. حیصان. برگشتن و به یک سو شدن از چیزی یا در حق دوستان حاصوا گویند و در حق دشمنان انهزموا. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). || گریختن. (ترجمان عادل). بگریختن. (المصادر زوزنی).