جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حکام: (تعداد کل: 3)
حکام
[حُکْ کا] (ع اِ) جِ حاکم. حاکمان. حاکمین. فرمانفرمایان. فرمانروایان. داوران.
حکام
[حُکْ کا] (اِخ) حکام عرب در جاهلیت پانزده تن بوده اند؛ اکثم بن صیفی. حاجب بن زراره. اقرع بن حابس. ربیعه بن مخاشن. ضمره بن ابی ضمره تمیمی. عامربن ضرب. غیلان بن سلمه القیسی. عبدالمطلب. ابوطالب. عاص بن وائل. علاءبن حارثه قریشی. ربیعه بن حذار از قبیلهء اسد. یقمربن شدّاخ....
حکام
[حَکْ کا] (اِخ) ابن سلم کنانی. محدث و ثقه است.