جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حمله: (تعداد کل: 3)
حمله
[حَ لَ] (ع اِ) آهنگ بر دشمن در جنگ. (منتهی الارب). صولت :
بهر حمله ای قارن رزم ساز
بیفکند صد گرد گردن فراز.فردوسی.
بیک حمله از جایشان بگسلد
چو بگسستشان بر زمین کی هلد.فردوسی.
-حمله آوردن؛ حمله بردن:
یکی حمله آورد کافور سخت
بر آن بارور خسروانی درخت.فردوسی.
یکی حمله آورد رستم چو کوه
به تنها تن خویشتن...
بهر حمله ای قارن رزم ساز
بیفکند صد گرد گردن فراز.فردوسی.
بیک حمله از جایشان بگسلد
چو بگسستشان بر زمین کی هلد.فردوسی.
-حمله آوردن؛ حمله بردن:
یکی حمله آورد کافور سخت
بر آن بارور خسروانی درخت.فردوسی.
یکی حمله آورد رستم چو کوه
به تنها تن خویشتن...
حمله
[حِمْ / حُ لَ] (ع مص) نقل کردن و رفتن از جایی بجایی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
حمله
[حَ مَ لَ] (ع ص، اِ) جِ حامل: حمله العرش؛ بردارندگان عرش. (مهذب الاسماء). حملهء قرآن: اشراف امتی حمله القرآن.