جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حقب: (تعداد کل: 6)
حقب
[حَ قَ] (ع اِ) پالان اشتر. || تنگ شتر که متصل به تهیگاه وی باشد. (منتهی الارب). تنگ که بر شتر بندند. نوار میان بند شتر. تنگ پالان شتر. رسن میان شتر. ج، احقب. (مهذب الاسماء). || کمر زنان که بر میان بندند. حقاب؛ چیزی است که زنان پیرایه را...
حقب
[حَ] (ع اِ) پالان شتر. رجوع به مادهء قبل شود.
حقب
[حُ / حُ قُ] (ع اِ) هشتاد سال و زیادت از آن. (اقرب الموارد). مدت هشتاد سال یا بیش از آن. هشتاد سال. (مهذب الاسماء). || روزگار. (منتهی الارب) (از دهار) (مهذب الاسماء). دهر. (از اقرب الموارد). روزگار دراز. زمان دراز. || سال. و گویند سالها. ج، احقاب، احقب، حقاب....
حقب
[حُ قُ] (ع اِ) جِ حِقاب. (از منتهی الارب). رجوع به حقاب شود.
حقب
[حِ قَ] (ع اِ) جِ حِقبَه. (منتهی الارب). رجوع به حقبه شود.
حقب
[حِ] (ع مص) حقب بعیر؛ دشوار شدن بول بر شتر از سختی رسن تنگ. بند شدن بول شتر از افتادن حقب بر غلاف نرهء وی. || حقب مطر و غیره؛ بند آمدن باران و جز آن. || حقب معدن؛ نیافتن چیزی در کان پس از جستن. (منتهی الارب).