جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه حشم: (تعداد کل: 5)

حشم

[حَ] (ع مص) معرب از خشم فارسی. بخشم آوردن. تشویر دادن. (تاج المصادر بیهقی). خجل کردن و تشویر دادن کسی را. خجل کردن. || شنوانیدن او را مکروه. (اقرب الموارد). || خشم گرفتن.

حشم

[حُ شُ] (ع ص) صاحب حیای بسیار.

حشم

[حَ شَ] (ع اِ) خدمتکاران. (زمخشری) (دهار). جیش. جند. (منتهی الارب). لشکر. خدمتکاران خاص. (زمخشری). خدمتکار. (محمودبن عمر ربنجنی). پس روان. (دهار). ملتزمین رکاب. عیال و قرابت و چاکران مرد و کسان وی از اهل و همسایگان که بجهت وی غضب کنند بر دیگران. واحد و جمع در آن یکسان...

حشم

[حِ] (اِخ) پدر بطنی از جذام. (صبح الاعشی ج1 ص331).

حشم

[حَ شَ] (اِخ) هندی شاعر فارسی زبان و نامش حسن است و دیوانش در کتابخانهء مجلس شواری ملی موجود است. (فهرست ج3 ص246) (ذریعه ج9 ص256).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.