[جَ رِ / جَ رَ] (ع اِ) بلی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آری. (منتهی الارب). || حقاً. (منتهی الارب) (اقرب از صحاح).
[جَ یَ] (ع مص) کوتاه و خوار شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و فعل آن از سَمِعَ است.
[جَ] (ع اِ) گچ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
(ع اِ) آهک زنده. گچ. || (ص) نازک. || (اِ) جیغ. (فرهنگ فارسی معین). || بر وزن و معنی زیر است که نشیب و پائین باشد. (برهان). || نوعی از چرم است که از آن بند شمشیر و کارد و غیره سازند. نوعی از پوست دباغت کرده که از آن...