جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جوین: (تعداد کل: 7)
جوین
[جَ / جُ] (ص نسبی) منسوب به جو. آنچه که از جو سازند: نان جوین. (فرهنگ فارسی معین). نان جو و آرد جو. (انجمن آرای ناصری) :
بسا کسا که بره هست و ترّه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر.
رودکی.
منم روی از جهان در گوشه کرده
کفی پست جوین...
بسا کسا که بره هست و ترّه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر.
رودکی.
منم روی از جهان در گوشه کرده
کفی پست جوین...
جوین
[جُ وَ] (اِخ) ناحیه ایست بزرگ از نواحی نیشابور میان نیشابور و بسطام مشتمل بر یکصدوهشتادونه قریه. (ریحانه ج 1 ص 290).
جوین
[جُ وَ] (اِخ) معرب گویان (Guyan)، ولایت و ناحیهء قدیم بین جاجرم و سبزوار جزء بخش جغتای از شهرستان سبزوار است. بنابه نقل یاقوت حموی سابقاً مشتمل بر 189 قریه بوده است. مرکزش سابقاً آزادوار و بعداً فریومد و امروزه نقاب است. (از دائره المعارف فارسی).
جوین
[جُ وَ] (اِخ) روستایی است به خراسان. (منتهی الارب). ناحیه ایست از توابع خواف و آنرا چهارصد قریه بود و هر قریه را قناتی و قنات مشرف است بر قرای مذکور و همه آبادان بوده. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری).
جوین
[جُ وَ] (اِخ) دهی است به سرخس. (منتهی الارب). ابوالمعالی محمد بن حسن جوینی سرخسی از این ده است. (معجم البلدان ج 4 ص297).
جوین
[جُ وَ] (اِخ) دهی است جزو دهستان دشتابی بخش بویین شهرستان قزوین دارای 287 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج1 شود.
جوین
[جُ وِ] (اِخ) دهی است جزو دهستان اختر پشت کوه بخش فیروزکوه شهرستان دماوند دارای 350 تن سکنه. آثاری از قلعهء خرابهء کافر و بنای امامزاده معصوم از آثار باستانی آن بشمار میرود. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج1 شود.