[جَ بَ] (اِ) از عربی جنیب، یدک. اسب کتل. (ناظم الاطباء). بالاد. بالاده. (فرهنگ فارسی معین) : رسولدار برفت با جنیبتان و قومی انبوه. (تاریخ بیهقی ص29). برفت به استقبال رسول و بر اثر وی بوعلی رسولدار با مرتبه داران و جنیبتان بسیار. (تاریخ بیهقی 288).
جنیبت بر لب شهرود بستند
ببانگ...