جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جماعت: (تعداد کل: 1)
جماعت
[جَ عَ] (ع اِ) گروه مردم. (آنندراج) :
مثال سعدی عود است تا نسوزانی
جماعت از نفسش دمبدم نیاسایند.سعدی.
هرگز جماعتی که شنیدند سر عشق
نشنیده ام که باز نصیحت شنیده اند.سعدی.
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
رجوع به جماعه شود.
- امام جماعت؛ پیشنماز. رجوع به نماز جماعت شود.
- اهل جماعت؛ اهل سنت.
- مذهب جماعت؛...
مثال سعدی عود است تا نسوزانی
جماعت از نفسش دمبدم نیاسایند.سعدی.
هرگز جماعتی که شنیدند سر عشق
نشنیده ام که باز نصیحت شنیده اند.سعدی.
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
رجوع به جماعه شود.
- امام جماعت؛ پیشنماز. رجوع به نماز جماعت شود.
- اهل جماعت؛ اهل سنت.
- مذهب جماعت؛...