[جَ] (از ع، مص) جفاء :
پدر مهر ببرید و بفکند خوار
جفا کرد بر کودک شیرخوار.فردوسی.
که هر کس که تخم جفا را بکشت
نه خوش روز بیند نه خرم بهشت.فردوسی.
که کرد آنچه کردی تو ای بی وفا
ببینی کنون زخم تیغ جفا.فردوسی.
جفا برگزیدی بجای وفا
وفا را جزا کی شنیدی جفا.فردوسی.
و براستای وی هیچ...