جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جشن: (تعداد کل: 4)
جشن
[جَ شَ] (اِ) حرارت تب. (برهان قاطع) :
چو دید اندر او شهریار زمن
برافتاد از بیم بر وی جشن.سهیلی.
چو دید اندر او شهریار زمن
برافتاد از بیم بر وی جشن.سهیلی.
جشن
[جَ] (اِ)(1) آقای ابراهیم پورداود در جلد یکم کتاب یسنا نوشته اند: لغت جشن نیز در فارسی از لغت یسن اوستائی به یادگار مانده است چون اصلاً تمام اعیاد دینی بوده مانند عید فروردگان و عید مهرگان و در این اوقات بخصوصه به ستایش و پرستش و مراسم دینی میپرداختند...
جشن
[جُ] (معرب، ص) معرب یا صورتی از گشن است. رجوع به گشن در همین لغت نامه شود.
جشن
[جَ] (ع ص) ستبر. (تاج العروس).