[جُ تُ] (اِمص مرکب) طلب. (فرهنگ فارسی معین). تلاش. (ناظم الاطباء). جستجوی. جست و جو. جست و جوی. (از فرهنگ فارسی معین) :
هرکه مرد است او بود در جستجو معنی پرست
هرکه زن طبع است کارش رنگ و بوی است و نگار.
سنائی.
در جستجوی حق شو و شبگیر کن از آنک
ناجسته خاک...