[گَ] (نف مرکب) جان گزای. گزایندهء جان. کاهندهء حیات بود، همچو زهر و مانند آن. (شرفنامهء منیری). کاهنده و آسیب رسانندهء جان را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). در همهء معانی مقابل و ضد جانفزا است. (آنندراج) (انجمن آرا) :
الوداع ای کعبه کاینک درد هجری جانگزاست
شمّه ای خاک مدینه حرز و...