جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جاسوس: (تعداد کل: 1)
جاسوس
(ع ص، اِ) جستجوکنندهء خبر برای بدی. (منتهی الارب). شخصی باشد که از ملکی بملک دیگر خبر برد. (برهان). خبرپرس. (دهار). خبرپرسنده. (مهذب الاسماء). ج، جواسیس. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (برهان). ابیشه. صاحب سرّ شرّ. (خلاف ناموس، صاحب سرّ خیر) خبرجوی. خفیه. پرسش کنندهء احوال پرس. خبرپژوه. جستجوکنندهء احوال. پژوهنده....