جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ثقیل: (تعداد کل: 2)
ثقیل
[ثَ] (ع ص) گران. وزین. سنگین. مقابل خفیف، سبک. گران سنگ. گران به وزن. || گران جان. آنکه صحبت وی را ناخوش دارند. (منتهی الارب). خَلنفَع. ناکس. شبشت. شبست. دهلب :
چون بخواند نامهء خود آن ثقیل
داند او که سوی زندان شد رحیل.مولوی.
-امثال: کل شی ء من الثقیل ثقیل؛
از گرانان بود...
چون بخواند نامهء خود آن ثقیل
داند او که سوی زندان شد رحیل.مولوی.
-امثال: کل شی ء من الثقیل ثقیل؛
از گرانان بود...
ثقیل
[ثَ] (اِخ) نام پسر یکی از سلاطین روم:
ابر میسره پور قیصر ثقیل
ابر میمنه قیصر و کوس و پیل.
فردوسی (لغت نامهء شاهنامهء ولف ص725).
شاید این لفظ ثفیل باشد صورتی از تئوفیل(1).
(1) - Theophile.
ابر میسره پور قیصر ثقیل
ابر میمنه قیصر و کوس و پیل.
فردوسی (لغت نامهء شاهنامهء ولف ص725).
شاید این لفظ ثفیل باشد صورتی از تئوفیل(1).
(1) - Theophile.