جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تکمه: (تعداد کل: 3)
تکمه
[تُ مَ / مِ] (اِ) گوی گریبان و امثال آن را گویند. (برهان) (انجمن آرا). گوی گریبان از برهان و لغات ترکی که به هندی آنرا گهندی گویند و بمعنی حلقهء کوچک که از آن گوی گریبان را بگذرانند و در هندوستان مشهور است ظاهراً درست نیست. (غیاث اللغات). گویک...
تکمه
[تِ مِ] (اِ) ابریشم زردوزی و زری اعلا. (ناظم الاطباء).
تکمه
[تَ کَمْ مُهْ] (ع مص) سرگشته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج): خرج یتکمه فی الارض؛ ای لایدری این یتوجه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).