جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه توجیه: (تعداد کل: 1)
توجیه
[تَ] (ع مص) روی فراگردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). روی فا چیزی کردن. (زوزنی). روی سوی کسی کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). گردانیدن روی بسوی چیزی. (غیاث اللغات) (آنندراج): وجهت الیک توجیهاً؛ روی آوردم بتو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : بنده را از تو سؤالیست به توجیه سؤال نکند...