جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ته: (تعداد کل: 5)
ته
[تَهْ] (اِ) زیر و پایین را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) :
ز شرم دایه سر در ته فکنده
زبان بسته ز پاسخ، لب ز خنده.
(ویس و رامین).
آقای دکتر معین آرد: معنی نخست آن (ته) خالی است از اوستائی «توسن»(1) (خالی شدن)، پهلوی «توهیک»(2) (تهی و خالی)، هندی باستانی «توچ هیه»(3)، سانسکریت «توچه»(4)...
ز شرم دایه سر در ته فکنده
زبان بسته ز پاسخ، لب ز خنده.
(ویس و رامین).
آقای دکتر معین آرد: معنی نخست آن (ته) خالی است از اوستائی «توسن»(1) (خالی شدن)، پهلوی «توهیک»(2) (تهی و خالی)، هندی باستانی «توچ هیه»(3)، سانسکریت «توچه»(4)...
ته
[تُهْ] (اِ) تفو را گویند که آب دهن است و آب دهن انداختن را هم گفته اند. (برهان) (از آنندراج). تف و آب دهن. (ناظم الاطباء). رجوع به تف و تفو شود.
ته
[تِهْ] (ص) تهی و خالی. (ناظم الاطباء).
ته
[تَهْ] (اِ) نامی است که در شمیرانات و اطراف طهران به درخت داغداغان دهند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تاو در جنگل شناسی ساعی ص 231 شود.
ته
[تِهْ / تِ هِ] (ع اِ اشاره) مانند ذِه و یا ذِهِ کلمهء اشاره به مؤنث است؛ یعنی این زن. (ناظم الاطباء).