جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تنوخی: (تعداد کل: 13)
تنوخی
[تَ] (ص نسبی) منسوب است به تنوخ که نام چند قبیله است. (از انساب سمعانی). رجوع به تنوخ و تنوخی (اِخ) شود.
تنوخی
[تَ] (اِخ) رجوع به ابوالقاسم تنوخی، علی بن محمد بن داودبن ابراهیم القاضی شود.
تنوخی
[تَ] (اِخ) رجوع به ابوالقاسم تنوخی، علی بن محسن بن علی قاضی نحوی شود.
تنوخی
[تَ] (اِخ) رجوع به ابوعلی محسن بن ابی القاسم علی بن محمد... تنوخی شود.
تنوخی
[تَ] (اِخ) حسن بن عبدالله بن محمد... رجوع به حسن تنوخی شود.
تنوخی
[تَ] (اِخ) داودبن الهیثم بن اسحاق بن بهلول بن حسان بن سنان التنوخی الانباری الحنفی، مکنی به ابوسعید. وی در سال 316 ه . ق. درگذشت. او راست: خلق الانسان. کتاب اللغه و النحو. (از اسماء المؤلفین ج1 ص359).
تنوخی
[تَ] (اِخ) زین الدین ابوالبرکات المنجابن عثمان بن اسعدبن المنجابن برکات بن الموصل المعری الاصل الدمشقی المعروف بالتنوخی الاصولی الحنبلی. وی در سنهء 695 ه . ق. درگذشت. او راست: تفسیرالقرآن (در چند مجلد). شرح المحصول (ناتمام). شرح المقنع فی فروع الحنابله (در چهار مجلد). (از اسماء المؤلفین ج2 ص472).
تنوخی
[تَ] (اِخ) (الامام...) زین الدین محمد بن محمد بن عمرو التنوخی، مکنی به ابوعبدالله. او راست: الاقصی القریب، در علم بیان. (از معجم المطبوعات).
تنوخی
[تَ] (اِخ) علی بن احمد العمرانی الموصلی المهندس الحاسب. در سال 344 ه . ق. درگذشت. او راست: شرح کتاب الجبر و المقابلهء ابوکامل. کتاب الاختیارات. (از اسماء المؤلفین ج1 ص679).
تنوخی
[تَ] (اِخ) قاسم بن عیسی بن ناجی تنوخی. رجوع به قاسم بن عیسی شود.
تنوخی
[تَ] (اِخ) محمد بن محمد بن منجا زین الدین التنوخی الدمشقی ثم البغدادی. وی در سال 748 ه . ق. درگذشت. او مردی ادیب بود. او راست: اقصی القرب فی صناعه الادب. (از اسماء المؤلفین ج2 ص154).
تنوخی
[تَ] (اِخ) محمودبن محمد التنوخی. در سال 723 ه . ق. درگذشت. او راست: تهذیب التهذیب فی اللغه. نثر الدرر فی احادیث سید البشر (ص). (از اسماء المؤلفین ج2 ص407).
تنوخی
[تَ] (اِخ) مفضل بن مسعودبن محمد التنوخی النحوی الفقیه الحنفی، مکنی به ابوالفرج. در سال 390 ه . ق. متولد شده و در سال 442 درگذشت. او راست: البیان عن الفصل فی الاشربه بین الحلال و الحرام. التنبیه فی رد الشافعی فیما خالف النصوص. (از اسماء المؤلفین ج2 ص468).