جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تنقض: (تعداد کل: 1)
تنقض
[تَ نَقْ قُ] (ع مص) قطره قطره چکیدن خون. || بانگ کردن استخوان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آواز برآوردن بنا وقت شکستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکاف برداشتن غرفه و برآمدن آواز آن. (از اقرب الموارد). || کفیدن زمین از سماروغ. (منتهی الارب) (آنندراج)...