جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تمیز: (تعداد کل: 2)
تمیز
[تَ] (از ع، اِمص) عقل و هوش و ادراک و دریافت و فراست و بصیرت. (ناظم الاطباء) : که ایشان را تمیز نیست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص90). وی را خرد و تمیز و بصیرت و رویت است. (تاریخ بیهقی ایضاً ص333).
دختر طفل را نشاید خواست
تا نیاید به حد عقل...
دختر طفل را نشاید خواست
تا نیاید به حد عقل...
تمیز
[تَ مَیْ یُ] (ع مص) از یکدیگر جدا شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). جدا شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جدا شدن و گوشه گرفتن از غیر. (از اقرب الموارد). || پاره پاره گردیدن از خشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).