جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تماشاگر: (تعداد کل: 1)
تماشاگر
[تَ گَ] (ص مرکب) تماشاچی. تماشاکننده. نظاره گیان. که نظاره کند. نگرنده. ج، تماشاگران :
تماشاگران(1) باغ بگذاشته
مغان از چمن رخت برداشته.نظامی.
رجوع به تماشا و دیگر ترکیبهای آن شود.
(1) - ن ل: تماشاروان. و در این صورت شاهد تماشاگران نیست.
تماشاگران(1) باغ بگذاشته
مغان از چمن رخت برداشته.نظامی.
رجوع به تماشا و دیگر ترکیبهای آن شود.
(1) - ن ل: تماشاروان. و در این صورت شاهد تماشاگران نیست.