[تَ] (ع مص) چکانیدن. (زوزنی) (دهار). چکانیدن و قطره قطره چکانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). استقطار آب دارو با قرع و انبیق. (از اقرب الموارد). قطره قطره چکیدن آب و جز آن و به اصطلاح کیمیا جدا کردن به اعانت حرارت مواد فرار جسمی را از مواد ثابت و...