جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تفرق: (تعداد کل: 1)
تفرق
[تَ فَرْ رُ] (ع مص) پراگنده شدن. (زوزنی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پراگنده گردیدن و پریشان شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ضد تجمع. (اقرب الموارد) :
جمعند بر تفرق عالم ولی ز ضعف
موران باپرند و سپاه پرن نیند.
خاقانی
|| جدا گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- تفرق اتصال؛...
جمعند بر تفرق عالم ولی ز ضعف
موران باپرند و سپاه پرن نیند.
خاقانی
|| جدا گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- تفرق اتصال؛...