جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تعزیر: (تعداد کل: 2)
تعزیر
[تَ] (ع مص) نکوهیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ملامت کردن. (از اقرب الموارد) :
گر خود همه بیداد کند هیچ مگویید
تعزیر دلارام به از ذل شفاعت.سعدی.
به لشکر نامه فرستاد و ایشان را به تعزیر و تمویه و مواعید زود بفریفت. (ترجمهء تاریخ یمینی چ اول تهران ص83). || (اصطلاح فقه) شرعاً...
گر خود همه بیداد کند هیچ مگویید
تعزیر دلارام به از ذل شفاعت.سعدی.
به لشکر نامه فرستاد و ایشان را به تعزیر و تمویه و مواعید زود بفریفت. (ترجمهء تاریخ یمینی چ اول تهران ص83). || (اصطلاح فقه) شرعاً...
تعزیر
[تَ] (ع اِ) ضربی که کمتر از حد باشد و یا سخت ترین ضرب. (ناظم الاطباء). تأدیب کمتر از حد. (از اقرب الموارد). سیاست و عقوبت.