[تَ رَ دَ] (مص) کفیدن. (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی). شکاف و ترک وارد آمدن و شکافته شدن. (ناظم الاطباء). کفتن. ترک برداشتن. شکاف برداشتن. منشق شدن :
تو گفتی همی آسمان بترکد
ز خورشید خون بر هوا برچکد.فردوسی.
بس شگفتی نیست گرچون آبگینه بترکد
هر دلی کز شاه ایران اندر آن بغض است و...