جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ترن: (تعداد کل: 8)
ترن
[تَ رَ] (اِ) گل نسرین باشد. (فرهنگ جهانگیری) (غیاث اللغات) (فرهنگ رشیدی). گل نسرین و نسترن باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). در جهانگیری و رشیدی بمعنی گل نسرین آورده اند و ظن فقیر آن است که مخفف نسترن باشد. (انجمن آرا) (آنندراج). نام گلی است منسوب به رخ خوبان و شاهدان...
ترن
[تِ رَ] (اِ)(1) قطار راه آهن. (از ناظم الاطباء). قطار اطاقهای ماشین که بر راه آهن میرود لفظ مذکور انگلیسی و در فارسی مستعمل است لیکن هنوز جزء زبان نشده است. (فرهنگ نظام). مجموع چند واگون اعم از باری و سواری با لوکوموتیو که بر روی خط آهن حرکت میکند....
ترن
[تُ رَ] (اِخ) موضعی است به یمن. (منتهی الارب). ناحیه ای است بین مکه و عدن که پس از آن موزع قرار دارد و آن منزل پنجم است برای حاجیان عدن. (از معجم البلدان).
ترن
[تِ رُ] (اِخ)(1) برادر هامیلکار(2) پادشاه قرطاجنه (کارتاژ) و معاصر خشایارشا. و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 766 شود.
(1) - Theron.
(2) - Hamilcar.
(1) - Theron.
(2) - Hamilcar.
ترن
[تُ رُ] (اِخ)(1) یکی از سرداران اسکندر که در حمله به ایران شرکت داشت. و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1411 شود.
(1) - Tauron.
(1) - Tauron.
ترن
[رَ] (اِخ)(1) مرکز بخشی در ولایت ارژانتان(2) است که در ایالت اورن(3) فرانسه واقع است و 1340 تن سکنه دارد.
(1) - Trun.
(2) - Argentan.
(3) - Orne.
(1) - Trun.
(2) - Argentan.
(3) - Orne.
ترن
[تِ رَ] (اِخ)(1) رودی است در فرانسه که از سن ماریتیم سرچشمه میگیرد و نواحی بووه(2) را مشروب میسازد.
(1) - Therain.
(2) - Beauvais.
(1) - Therain.
(2) - Beauvais.