جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تربیت: (تعداد کل: 3)
تربیت
[تَ] (ع مص) پروردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): چون بقدرت بیچون ترتیب تربیَت و تربیت و تزتیت عالم امکان بدرجهء رابع رسند. (درهء نادره چ شهیدی ص12). || دست نرم بر انزلی بچه زدن تا بخواب رود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
تربیت
[تَ یَ] (از ع، مص) تربیه. پرورانیدن. (تاج المصادر بیهقی). پروردن. (دهار) (زوزنی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). پروردن و آموختن، و با لفظ دادن و کردن مستعمل. (آنندراج) :
بی تربیت طبیب رنجورم
بی تقویت علاج بیمارم.مسعودسعد.
... و بمزیت تربیت و ترشیح مخصوص شدم. (کلیله و دمنه).
یزدانْش ز لعنت...
بی تربیت طبیب رنجورم
بی تقویت علاج بیمارم.مسعودسعد.
... و بمزیت تربیت و ترشیح مخصوص شدم. (کلیله و دمنه).
یزدانْش ز لعنت...