[تَ حَیْ یُ] (ع مص) سرگشته شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (آنندراج) (فرهنگ نظام). سرگشته شدن و در حیرت افتادن. (از قطر المحیط). در حیرت افتادن. (اقرب الموارد). تحیر به چیزی؛ دیده سرگشته شدن و بیرون شد کار ندانستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حیرت و سرگردانی و سرگشتگی و...