[تَ مُ] (ع مص) تحامل در امر و به امر؛ بخود گرفتن کار را بمشقت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) : عوام از تحامل فضول در ابواب تعامل دست بداشتند. (ترجمهء تاریخ یمینی چ 1 تهران ص439). || تحامل بر کسی؛ چسبیدن در خصومت...