جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تبسم: (تعداد کل: 1)
تبسم
[تَ بَسْ سُ] (ع مص) ابتسام. دندان سپید کردن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب). گماریدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بَسم گماریدن؛ یعنی چنان خندیدن که دندان پیشین برهنه شود. (مجمل اللغه). دندان برهنه کردن وقت خندیدن. (دهار). نیم خنده کردن. (ترجمان علامهء جرجانی). آهسته خندیدن. (غیاث اللغات)....