جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تاراندن: (تعداد کل: 1)
تاراندن
[دَ] (مص) پراکندن و متفرق ساختن و دور کردن. (فرهنگ نظام): برو این اطفال را که بازی می کنند از آنجا بتاران. (فرهنگ نظام). زجر کردن. تار کردن. ترسانیدن. پراکندن : تو همهء کلفتها (خادمه ها)ی مرا با بدزبانی می تارانی. رجوع به تار کردن شود.