جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تاتو: (تعداد کل: 3)
تاتو
(اِ) اسبی از نوع خرد و کوتاه با موی و یال دراز و موهای بلند بر تن و مؤلف آنرا در بلاد بالکان بسیار دیده است خاصه در رومانی. بر ذون و اوستور و اسب تاتاری است.(1) (منتهی الارب). فبعث ولده محمداً لیأتی به فقبص علیه و اتاه به راکباً...
تاتو
(فرانسوی، اِ)(1) نوعی حیوان پستاندار که بدنش از فلس پوشیده است و در امریکای جنوبی دیده می شود. تاتو.
(1) - Tatou.
(1) - Tatou.
تاتو
(اِ) جانوری که در حمامها و جز آن متکون شود و بتازی ابن وردان گویند. (ناظم الاطباء)