جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تابعی: (تعداد کل: 4)
تابعی
[بِ] (ع ص نسبی) منسوب به تابع. || آنکه اصحاب رسول صلی الله علیه و آله و سلم را دیده. ج، تابعیون. آنکه بعض اصحاب رسول را درک کرده است. آنکه درک صحبت رسول صلوات الله علیه نکرده لیکن صحابهء او صلوات الله علیه را دیده است. رجوع به صحابی...
تابعی
[بِ] (اِخ) یکی از شعرای عثمانی است و در قرن دهم هجری می زیسته و از اهالی ادرنه است خطی خوش می نوشته و اشعارش روان و نیکو بوده است بمناسبت انتساب به جنابی پاشا بمقامات بزرگی نایل گشته یکی از آثارش «شهرانگیز» است که در آن مسیحی شاعر را...
تابعی
[بِ] (اِخ) (ملاّ...) فرزند شهر هرات است و نقاشی کاسه و طبق می کند و گاهی نغمه ای از او سر می زند از اوست این رباعی:
دور از تو به درد و محنت و غم بودم
باسینهء ریش و چشم پر نم بودم
با نی همه شب بناله همدم بودم
بی یاد تو...
دور از تو به درد و محنت و غم بودم
باسینهء ریش و چشم پر نم بودم
با نی همه شب بناله همدم بودم
بی یاد تو...
تابعی
[بِ] (اِخ) (آدینه قلی بک) یکی از شعرای امی ایران است و با مولانا وحشی معاصر و در نکته سنجی مهارت داشته است.از اوست:
کار من دور از تو غیر از ناله های زار نیست
گر بزاری جان دهم دور از تو، دور از کار نیست.
(قاموس الاعلام ترکی).
کار من دور از تو غیر از ناله های زار نیست
گر بزاری جان دهم دور از تو، دور از کار نیست.
(قاموس الاعلام ترکی).