[هَ / هِ] (ص مرکب) (از: بی + هنگام) دیروقت. دیر. || بی وقت. بی موقع. (ناظم الاطباء) (آنندراج). نابهنگام :
خواب بی هنگامت از ره میبرد
ورنه بانگ صبح بی هنگام نیست.سعدی.
مؤذن بانگ بی هنگام برداشت
نمیداند که چند از شب گذشتست.سعدی.
امشب سبکتر میزنند این طبل بی هنگام را
یا وقت بیداری غلط...