جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بی نمازی: (تعداد کل: 1)
بی نمازی
[نَ] (حامص مرکب) حالت بی نماز. نماز نگزاردن. ترک صلوه. || کنایه از حیض آمدن زنان باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (غیاث) (سروری) (رشیدی). حیض و دشتان. (ناظم الاطباء). عادت ماهانهء زن. (فرهنگ عامیانهء جمالزاده). قاعدگی زن. عادت. (فرهنگ فارسی معین). حال حیض. مقابل پاکی. ناپاکی. مقابل طُهْر. حیضه. محیض....