[مُ] (ص مرکب) (از: بی + مراد) آنکه به میل و آرزوی خود نمیرسد. (ناظم الاطباء). ناکام :
مراد بی مرادی را روا کن
امید ناامیدی را وفا کن.نظامی.
پس بگفتند این ضعیف بی مراد
از مجاعت سکته اندر وی فتاد.مولوی.
و همه خوشیها در اختیار و قدرت و فعل است. مجبور خود نام با...